جدول جو
جدول جو

معنی خرم بابل - جستجوی لغت در جدول جو

خرم بابل
(خِ رِ)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل واقع در 37هزارگزی جنوب مقری کلا، مرکز بخش بندپی. کوهستانی سردسیر. آب از شکراله رود. محصول آن غلات، لبنیات، عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرم بانو
تصویر خرم بانو
(دخترانه)
بانوی شاد و خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
(گَ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8 هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان. هوای آن معتدل. دارای 150 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
پرده دار. حاجب. در اطراف شاه (بزمان ساسانیان) درباریانی بودند دارای القاب و مناصب عالیه از قبیل دربذ یا رئیس دربار، تگربذ که منصب او شبیه گراندمتر دربار بود، شخص دیگری اندیمان کاران سردار (یا سالار) یعنی حاجب بزرگ و رئیس تشریفات لقب داشت، و پرده دار را خرم باش میگفتند. (ایران در زمان ساسانیان کریستن سن چ 2 ص 417)
لغت نامه دهخدا
(زَرْ رِ بِ)
از رؤسای آبای اسرائیل که در اورشلیم به بنا نمودن خانه خدا دست زد. رجوع به ایران باستان ج 2 صص 947- 950 و عیون الانباء ص 103 و فارسنامۀ ابن البلخی چ گای لیسترانج ص 54 و زروبابل در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرم باش
تصویر خرم باش
پرده دار، حاجب
فرهنگ لغت هوشیار